کورالین جونز

قرار است حالمان خوب باشد.

کورالین جونز

قرار است حالمان خوب باشد.

کورالین جونز

اگر به قومیت
مارک تلفن همراه
رنگ پوست
ماه تولد
و سایز آلت تناسلیتان افتخار میکنید وارد وبلاگ من نشید ! !!

۱۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

دیروز با استاد نقاشیم دعوام شد !

موضوع سنگ فرش تابلو بود . هر طور خواستم بکشمش جور درنمیومد . سطحش حالت خیس و نم خورده داشت و کارو بدجور سخت کرده بود . به استاد ه گفتم اگه میشه خودش این قسمت رو برام بکشه . اولش بهانه آورد که نه همینطوری خوبه و مهم آموزشه نه خود تابلو و اینطور ایکس شعر ها . بعدش نشست و با اعتماد به نفس کامل گند زد به تابلوم ... فقط میخواست کارو از سر خودش باز کنه . خب منم تو اون شرایط عصبانی شدم و گفتم : من برای این تابلو کلی زحمت کشیدم نمیخوام سر یه قسمت کوچیک کل کارم زیر سوال بره . ایشونم خیلی راحت گفت : من تا همین حد بلدم اگه بلدی خودت بکش !

امروز که داشتم به این اتفاق فکر میکردم دیدم چقد آدمای دورم شبیه استاد ه ان . فقط برای راحتی خودشون حاضرن هر کاری بکنن . احتمالا خود منم همین شکلیم . 

پ.ن :  از فردا دوره ی سخت و سرنوشت سازی از زندگیم شروع میشه و من نباید شبیه استاد ه باشم . نباید راحت و بیخیال باشم . نباید شکست بخورم . 

  • ۲ نظر
  • ۳۱ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۱۱
  • coraline jones

همین یه بیت فقط ... 




پ.ن : عکس روهم تیم واکر گرفته و هرچی تیم واکر بگیره قطعا قشنگه . ☺

  • ۰ نظر
  • ۲۸ مرداد ۹۵ ، ۰۰:۱۵
  • coraline jones

دوست عزیز !

به کپشن های بی سر و ته اینستاگرامت نوبل نمیدن .

انقد زور نزن مخت میپوکه !

  • ۰ نظر
  • ۲۷ مرداد ۹۵ ، ۱۱:۲۵
  • coraline jones

+ تو همیشه به حرف دلت گوش میدی؟

- همیشه نه ، بعضی وقتا 

+ مثلا چه وقتی ؟

- هر وقت دلم بخواد !

  • ۱ نظر
  • ۲۴ مرداد ۹۵ ، ۱۰:۱۹
  • coraline jones

دندانپزشک کم حرفی که تو اتاق انتظار مطبش کتاب های آلبرکامو و تولسوی میزاره و سمفونی چایکوفسکی پلی میکنه گلیست از گل های بهشت !

  • ۰ نظر
  • ۲۱ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۵
  • coraline jones

موجودات احمق زیاد داریم بینمون ! 

کسایی که جرئت ابراز علاقه و گفتن جمله ی دوست دارم یا ترکم نکن رو ندارن و اسمشو میزارن غرور !

انوقت با خفت تموم پای رابطه های شکست خورده و تق و لق میشینن و غرورشون تکونم نمیخوره اسمشو میزارن علاقه .

بعضی واقعا بلد نیستن از احساساتشون چطور استفاده کنن .

کاش آدمم دفترچه راهنما داشت و پیش از استفاده میخوندیمش ! 

  • ۳ نظر
  • ۱۹ مرداد ۹۵ ، ۱۳:۲۸
  • coraline jones

همه قرار نیست سلبریتی بشن !

انقد به قیافه شون گیر ندین

همه قرار نیست مدل بشن !

انقد به قد و وزن مردم ایراد نگیرید

همه قرار نیست آشپز بشن !

دست پختشونو بررسی نکنید

همه قرار نیست عکاس بشن !

به نور و فوکوس و لنز و این حرفا شون گیر ندید

همه قرار نیست نویسنده بشن !

انقد غلط های متناشونو به رخشون نکشید

همه قرار نیست آخوند بشن !

انقد واسشون جانماز آب نکشید

و در آخر. ..

همه قرار نیست مثل شما فکر بکنن !!!

انقد عقایدتونو تو ذهن بقیه فرو نکنید 

  • ۲ نظر
  • ۱۶ مرداد ۹۵ ، ۲۳:۴۳
  • coraline jones

روز دختر که تبریک نداره ...


  • ۱ نظر
  • ۱۴ مرداد ۹۵ ، ۲۱:۴۶
  • coraline jones

برعکس اغلب مردم هیچ وقت از صحبت کردن تو جمع و جلوی همه ترسی نداشتم .

وقتی دارم تو یه سالن بزرگ واسه بیست نفر آدم حرف میزنم استرسم کمتره چون هیچ کدوم از اون صد نفر حرفامو به خودش نمیگیره. 

ولی امان از اون یه نفری که نشسته جلوت و از هر کلمه ت یه داستان میسازه .

پ.ن : وقتی بچه بودم یازده دوازده اینطورا. .. ی حرفی به ی نفر زدم و ناخواسته خیلی ناراحتش کردم خیلی سعی میکنم تکرار نشه .

  • ۴ نظر
  • ۱۰ مرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۰
  • coraline jones

اولین سوالی که با به دست گرفتن کتاب به ذهنم رسید این بود . ناطور دشت یعنی چی؟ ناطور به معنی نگهبان و ناطور دشت به معنای نگهبان دشته . یه جای کتاب شخصیت اصلی میگه : همه‌ش مجسم می‌کنم که هزارها بچه‌ی کوچیک دارن تو دشت بازی می‌کنن و هیشکی هم اونجا نیس، منظورم آدم بزرگه، جز من. من هم لبه‌ی یه پرتگاه خطرناک وایساد‌م و باید هر کسی رو که میاد طرف پرتگاه بگیرم... تمام روز کارم همینه. یه ناطور ِ دشتم .

کتاب روایت سردرگمی پسر نوجوانی به اسم هولدن کالفیلده . جملات کوتاه و پراکنده ی هولدن حس کلافگی رو به خوبی به مخاطب القا میکنه . پسری که نمیتونه با خیلی مسائل روزمره و عادی کنار بیاد بنابراین به جای تلاش راحت ترین راه یعنی تنفر رو انتخاب میکنه تا جایی که به نظر میرسه از همه چیز و همه کس متنفره .

برای من جالب ترین جنبه ی داستان احساسات هولدنه درسته با هیچ کس کنار نمیاد ولی نسبت به همه مهربونه ، خیلی ها احساسات اون رو ضد و نقیض میدونن در حالی که واقعا اینطور نیست . مثلا هولدن یک جا عنوان میکنه عاشق سالی شده و بعد میگه ازش متنفرم . این درست مثل زندگی خود ماست ... مادرمون رو دوست داریم ولی وقتی بهمون امر و نهی میکنه ازش متنفر میشیم .

واقعیت اینه که هولدن هیچ چیز دوست داشتنی و خاصی تو وجودش نداره اما با همراه شدن با روند داستان خواننده به هولدن احساس نزدیکی میکنه و حق رو به اون میده . در پایان داستان هولدنی رو میبینیم که به سمت خانواده برمیگرده و سعی میکنه خودش رو بادنیای اطراف وقف بده که امیدوارم موفق بشه :)

پ.ن:اینا همه برداشت من از کتاب بود به جمله بندی نوشته دقت نکردم فقط توشتم تا یادم بمونه 

  • ۲ نظر
  • ۰۹ مرداد ۹۵ ، ۱۸:۵۲
  • coraline jones